چگونه با بکار بردن «عبارت های قدرتمند» فروش بیشتری داشته باشیم؟
آن چیزی برویم که برایمان به
نحوی شگفت انگیز لذت بخش بوده است. برای همین است که «مارک» زده می شویم و
به دنبال همان «مارکها» - یا علامت های تجاری موفقی - می رویم که استفاده
از آنها در گذشته احساس لذت خوبی برایمان داشته اند. افراد موفقی چون «بیل
گیتس» رویای موفقی در ذهن داشته اند، تصویر موفقی از آن رویا در ذهن ساخته
اند و چنان غرق و واله و شیدای آن رویای زیبا شده اند که زندگی شان را وقف
آن «رویا» کرده اند و دیده ایم که در دستیابی به آن و رسیدن به آن چگونه
موفق شده اند. «رویا های بزرگ» تصاویر بزرگی در ذهنمان ایجاد می کنند و حس
لذت از مشاهده یا لمس آن تصاویر محشر است که ما را برای رسیدن به آنها
تشویق و ترغیب می کنند. رویای «بیل گیتس» این بود که در هر خانه ای یک
کامپیوتر شخصی (Personal Computer) وجود داشته باشد، او می دانست که نرم
افزار ها و برنامه های کامپیوتری قادرند زندگی انسان را متحول سازند بنابر
این چه بهتر که کامپیوتر ها - مثل دیگر لوازم خانگی - به خانه ها راه
یابند و برای بهتر شدن زندگی مورد استفاده انسانهای قرن حاضر قرار گیرند.
«بیل گیتس» به فکر پول درآوردن و یا به عبارتی «ثروتمند شدن» نبود، خودش
در جایی گفته بود که «تمام نگرانی من نهارم بود، دلم می خواست کاری کنم که
دیگر نگران نهارم نباشم.» اما با رویای بزرگی که در سر داشت، پیش به سوی
اهدافی گام برداشت که «انسانهای دیگری هم می توانستند از مزایای آن بهره
مند شوند.» «قدرتمند ترین واژه ها» می توانند «قدرتمند ترین عبارت ها» را
بیافرینند. در استراتژی های تولید و نیز بازاریابی، بایستی «قدرتمندترین
آمال و آرزوها»، «قدرتمند ترین و موثرترین تصاویر» را خلق کرد و با
استفاده از «قدرتمندترین عبارت ها»، «احساسات» مشتریان بالقوه یا بالفعل
را هدف قرار داد. «عبارت های قدرتمند» عبارت هایی هستند که می توانند
«احساسات مشتری یا مخاطب شما» را تحریک کنند و آنها را به سمت و سوی
«اتخاذ تصمیمی احساسی» سوق دهند. با این شیوه می توان «فروش» را بالا برد
و «محصول» را در بازار (هر بازاری که مورد توجه و مورد نظر ما است) جا
انداخت. همانطور که گفته شد، اکثر مردم (که به نوعی همه، مشتری محصول یا
خدماتی هستند - چرا که به آن محصول و یا خدمات نیازمندند) تصمیم هایی
احساسی می گیرند. پیش دوستان و آشنایان، گاهی چنین اظهار می کنند که تصمیم
شان بر اساس یک سری مشاهدات، تجارب و یا دلایل کاملاً منطقی و عقلایی بوده
است، اما همه می دانیم که درصد بسیار بالایی از «تصمیم»ها، «احساسی» است،
خصوصاً تصمیم هایی که در رابطه با «خرید» یا «استفاده از خدماتی» باشد.
مرجع: روزنامه تفاهم